فرزند: سیف الله
شهرستان: سامان
تولد: 1347- سامان
شهادت: 21/ 4/ 1366- فاو
قلم را در دست میگیرم تا یک بار دیگر خطوطی چند از دلاورمردان عرصههای عشق و ایثار را به تصویر بکشم. به سراغ یکی دیگر از اسوه های جهاد و شهادت میروم که هنوز عطر خوش حضورش در فضا ست.
در سال 1347 قاصدکها خبر از آمدن نوزادی مبارک دادند که پا به عرصه گیتی گذاشت و با حضور خویش، گرمایی از شوق و سرور را به ارمغان آورد.
زندگی را در آغوش پرمهر و محبت پدر و مادر مهربانش آغاز کرد. شش ساله بود که دست تقدیر گَرد یتیمی را بر چهرهاش نشاند و پدرش به دیار باقی شتافت. سپس، گام به مدرسه نهاد تا عقل سلیم خود را به زیور علم آراسته سازد. پس از پایان دوره راهنمایی، مدال نوکری امام زمان -عجل الله تعالی فرجه- را بر سینه زد و وارد حوزه علمیه شهرکرد شد، و سپس رحل اقامت را در یزد افکند تا بتواند با کسب علم و دانش و تهذیب نفس به مراد دل برسد.
به نماز اوّل وقت اهمیت زیادی میداد، تواضع و فروتنی از بارزترین خصوصیات اخلاقی او بود. او خود را به زیور علم و تقوا آراسته بود؛ با بچهها مهربان بود و به بزرگترها احترام میگذاشت.
با آغاز جنگ تحمیلی درس و بحث را رها کرد و وارد میدان عمل شد. چندین بار عازم میدان عشق و جبهههای حق علیه باطل گردید؛ اما روح بلندش تاب ماندن نداشت. بار پنجم که رهسپار قربانگاه عشق، «فاو» شد، از آن جا عروج ملکوتی خود را آغاز کرد تا برگ زرینی دیگر بر افتخارات دلاور مردان این مرز و بوم بیفزاید.
«روحش شاد و راهش پر رهرو باد.»
وصیت نامه
بسم الله الرحمن الرحیم «طلبة شهید: ایرج امیری»
«شهرکرد»
آغاز میکنم با نام پروردگار و با یاد او مطالبی را به عنوان وصیت.
خدایا! چه بگویم؟ الهی! چه بنویسم؟ زبانم قاصر از آن است که از تو بگویم. معبودا، پروردگارا! هر چه گشتم تا خیر مطلق بیابم و هر کجا که رفتم تا نور صرف را ببینم، از هر که جویا شدم تا نشانی ز کوی صفا و بیت وفا [بیابم] نشنیدم و ندیدم و نیافتم مگر شهد شهید و شهادت.
آری؛ خوشا آنان که در موتشان نیز زندهاند «والسعاده لهم» و وای بر آنان که در زندگانی مردهاند «و لهم الشقاوه». ای دنیا! بدانکه در گوشهای از گوشههایت ظاهر دلفریب را رنگی نیست، دیگر رنگارنگی خاطرت، دلی را نمیفریبد و دیگر عشوهها و ناز و کرشمههایت خاطر خواهی ندارد.
خدایا! دشمنان اسلام بسیج شدهاند بر علیه کشور امام زمان، میتازند و خبر از اخلاص و ایدة ما ملت ندارند و نمیدانند که امروز امت باطنگرای ایران سلاح عشق و معنویت را به دنیای دنی مینمایانند و شمشیر خلوص ایمان را علیه دنیا پرستان پیشه، تیز و صیقل میکنند نمیدانند و هرگز هم نمی توانند بفهمند که این از برکات وجود قائد ایمان و زائد اخلاص و عاشق عشق است با همان که سلطنت دنیا را به سطوت عقبی فروخت و شکر و صلاح تمام را به... قلوب انام عجین ساخت تا بنوش گوارای شریعت خیر و خدا، مست جمال و بست جلال حضرت دوست شویم و باید که درفش فوق ایدیهم بر سر شر شیطان بکوبیم. ای خدا، ای محبوبا! این همه عشق به ذاتت و قرب به لقایت را که بر این ملت بدادی همه از فیض فائض، روح عظیمت، خمینی عزیز است و بس، پس تو یا ربا به حق قدست قسم که این واسطة فیض و رحمتت و برکاتت را تا ظهور ولیت و حجت حقیقت، مهدی منتظر- ارواحنا فدا- سالم و سلامت موفق و محفوظ بدار. آمین یا رب العالمین.
شما دوستان عزیزم! تلاش نمایید، بدانید که امروز ملت مسلمان و قهرمان ایران از همه قشری در هر لباسی که هستند، سیف رزم را به کف گرفتهاند تا در پیشگاه پروردگارش افکنده سر نباشند و مقبول درگاه حضرتش افتد، آه چقدر زیباست که در این راستا سلسله جنبان جهاد و استقامت را راهبران زهد و عبودیت یعنی روحانیت عظیم الشان بر عهده بگیرند که گرفته است. خلاصه، ای دوستان روحانیام! در صحنة نبرد حق علیه باطل و در عرصة تلافی سپاهیان اسلام و لشگریان صدام حضور نموده که حضور و جهاد و خون روحانیون و طلاب عزیز و گرانقدر را جلوهای جلادار [روشن] است و این جلوه که به هزاران [نفر] می رسد، نوید ظهور همدم محرومان، حضرت بقیه الله الاعظم را به امیدی بیّن واصل میکند.
اما شما خانوادهام! خدمت همگی شما سلام عرض میکنم به خصوص شما پدر بزرگ و مادربزرگ مهربانم از این که برایم زحمتهای بسیاری را متحمل شدهاید تا مرا به این جا رساندهاید، تشکر نموده و عذر میخواهم که نتوانستم جبران زحمتهای شما را بنمایم. امیدوارم از من راضی بوده باشید و مرا عفو نمایید و از خداوند برایم طلب آمرزش و مغفرت نمایید و اما شما ای برادرم! به شما توصیه میکنم که سعی نمایید مسیر صراط مستقیم را طی نموده و راه و رسم انبیا و اولیا و ائمه معصومین-علیهم السلام- را انتخاب نمایید. قبل از هر چیز تقوای پروردگار را پیشة خود سازی که سعادت دنیوی و اخروی در این است.
شما خواهران مهربانم! اگر بگویم حجابت را حفظ نمایی که میدانم در این مهم کوشش داری و خواهی داشت. در پایان از عموها، دائیها، پسر عموها، خالهها، عمه و کلّاً تمامی فامیل میخواهم اگر در طول زندگی مدتی که با هم بودهایم، ازمن خطائی سر زده است مرا ببخشند و حلال نمایند و از خداوند برایم طلب آمرزش و مغفرت نمایند.